خنده و گریه

چرند و پرند

جوانی را در مسجد دیدم که دائما دست به دعا بود

از او پرسیدم چه حاجتی داری؟

گفت : پدرزنی می خواهم خرپول باشه تا نیازی به کسب و کار نداشته باشم بخورم و بخوابم

گفتم : خدا نصیبت کنه

آن جوان را ندیدم تا دو سالی گذشت ، یک روز توی یک پارک بهم رسیدیم

اولش نشناختم اما او مرا شناخت و احوالپرسی کرد

از او پرسیدم دعایت مستجاب شد

گفت : آره ولی نیمه کاره

گفتم : نیمه کاره یعنی چی؟

گفت : پدرزنم خر هست ولی پولدار نیست....................

+نوشته شده در یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:,ساعت21:51توسط شوکت شاهنده | |

عشق واژه مظلومی است

هرکس بخواهد سر خود یا بدبختی کلاه بگذارد اسم عشق و عاشقی به زبان می آورد

البته این عشق های قلابی دوام ندارد و خیلی زود رنگ می بازد

باید مشق عشق را در دل نوشت

باید عشق را در عمل ثابت کرد

باید عشق را با عشق تمرین کرد

نباید از عشق نام برد

نباید با عشق ، بازی کرد

نباید عشق را با عقل اشتباه گرفت

 

+نوشته شده در چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:,ساعت23:49توسط شوکت شاهنده | |

رودخانه زندگی زیباست

البته اگر شنا کردن بلد باشی

هرچند بعضی از آدم ها کناری نشسته اند و فقط ماهی می گیرند

عده ای نیز کمی دورتر به عیش و نوش مشغولند

جمعی هم آنقدر دور شده اند که اصلا رودخانه ای نمی بینند

اما رودخانه زندگی در حال جریان است

کسانی که برخلاف جریان رودخانه ، شنا می کنند روزگار سختی دارند

اما آنانکه خود را در مسیر جریان رودخانه زندگی قرار داده اند خیلی راحتند

ما کجا قرار داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

+نوشته شده در جمعه 20 اسفند 1389برچسب:,ساعت10:46توسط شوکت شاهنده | |

سرگیجه علامت بیماری است

سرگیجه من مدتی است شروع شده و ادامه دارد

سرگیجه ام از سردرد و آنهم از یک دردسر آغاز شد

دردسری که می توانست ایجاد نشود چون هنوز سری درد نمی کرد که نیاز به دستمال داشته باشد

البته برخی به خاطر یک دستمال قیصریه ای را به آتش می کشند و دردسرساز می شوند

همین هم شد و بیماری من نیز

بیماری مزمن

بیماری دنباله دار غرور و حسادت

هروقت موفقیت دیگران را می بینم و به غرورم آسیب وارد می شود

آنوقت حسادتم گل می کند و سرگیجه ام عود

به دکتر مراجعه کردم

حدس بزنید که چه نسخه ای برایم پیچید

گفت : چشمت را ببند و باز کن

چشمت را ببند تا خودت را درست ببنی

چشمت را باز کن تا دیگران را نیز درست ببینی

همین کار را کردم

کمی بهتر شدم راستش خیلی این معالجه سخت است

باید سعی کنم

+نوشته شده در چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:44توسط شوکت شاهنده | |

فکر می کنم همه چیز این دنیا خیالی بیش نیست

شما چی فکر می کنید؟

دلیل من اینه که هر چیزی که بهش دل می بندیم زود تموم میشه و تنها خاطره ای از اون توی ذهنمون می مونه

آینده هم که نیومده و فقط می تونیم خیال پردازی کنیم

پس گذشته شد خاطره و آینده هم خیال و الان هم که تا بخواهیم نگاهش داریم تموم میشه

اما وقتی این اشکال را با یک دانشمند در میان گذاشتم جواب خوبی داد که قانع شدم

او گفت :

دنیا درسته که با سرعت داره می گذره اما اعمال ما داره ضبط میشه و یک روز که اسمش قیامته همه اعمال ضبط شده پخش میشه

اون روز می فهمیم که این دنیا مزرعه آخرته و لحظه لحظه اش غنیمته

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:,ساعت23:34توسط شوکت شاهنده | |

به من دشنام داد

می توانستم پاسخش بدهم اما ندادم

تحمل این دشنام برایم سنگین بود

به فکر انتقام افتادم

می توانستم در یک موقعیت مناسب تلافی کنم

اما نتوانستم

یعنی نخواستم

این نخواستن خیلی برایم لذت بخش بود

آنوقت فهمیدم که در عفو لذتی است که در انتقام نیست

 

+نوشته شده در جمعه 13 اسفند 1389برچسب:,ساعت17:33توسط شوکت شاهنده | |

خسته ام

خسته ام از قول و قرارهای دروغین

خسته ام از بازی دنیا

خسته ام از فریب و فریبکاری

خسته ام از خستگی های در پی دویدن ها

آرامش می خواهم

آسایش با پول دروغ بود

آرامش بدون پول می خواهم

می گویند با سرگرمی با فیلم با مواد با شراب این آرامش بدست می آید

اما دروغ می گویند این هم خود فریبی بزرگ است

آرامش واقعی در بازگشت به خویشتن است

در این بازگشت به سه پرسش ، پاسخ می دهم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

+نوشته شده در پنج شنبه 12 اسفند 1389برچسب:,ساعت7:31توسط شوکت شاهنده | |

دلم سکوت می خواهد

سکوتی که مقدمه فریاد است

فریاد علیه خودم

که چرا ساکتم؟

سکوت در برابر خوبی هایی که به بدی پاسخ داده می شود

سکوت در برابر بدی هایی که به خوبی پاسخ داده می شود

سکوت در برابر سکوت

سکوت در برابر فریاد

سکوت در امتداد سکوت

سکوت و سکوت

سکوت و فریاد

سکوت و ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:26توسط شوکت شاهنده | |

من یادگاری می خواهم

یادگاری که خاطره هایم را زنده کند

مثل عکس و فیلم

اما یادگاری بهتر تجسم خاطره است

تجسم در خیال

با فکر هم می توان خاطره را مجسم ساخت

با فکری که ما را به گذشته می برد

این فکر به آدم انرژی می بخشد

آدم را شاداب می کند

به امتحانش می ارزد

+نوشته شده در یک شنبه 8 اسفند 1389برچسب:,ساعت21:37توسط شوکت شاهنده | |

شاید این کار را کرده باشد

شاید این حرف را زده باشد

ظاهرا این موضوع اتفاق افتاده است

احتمالا این تخلف را مرتکب شده باشد

متاسفانه خیلی ها با همین شاید ، ظاهرا ، احتمالا ، آبروی خود را از دست می دهند

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چون بی حساب ، حرف می زنیم

زود داوری می کنیم

بدون دلیل ، نتیجه گیری می کنیم

 

+نوشته شده در پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:51توسط شوکت شاهنده | |

خیلی دوست دارم زیبا باشم

حداقل همه منو زیبا ببینن

خیلی برای زیبا شدن وقت میگذارم

اما بازهم احساس می کنم اونجور که باید می شد نشدم

تا اینکه یک روز از رادیو داخل یک تاکسی که مرا به دانشگاه می برد شنیدم که می گفت

زیبایی به شکل و قیافه نیست به مرامه به فکره به اعتقاده به اخلاقه

خیلی به من نچسبید

آخه اگه آدم زشت باشه ولی اخلاق و اعتقادش زیبا آیا مردم او را زیبا می بینن؟

یک دفعه یادم افتاد که دخترخاله ام با پسری ازدواج کرد که عاشق زیبایی او شده بود

اما دو سال بعد بخاطر اخلاق گندی که داشت طلاق گرفت

اما پسرعمه ام به توصیه پدر و مادرش با دختری ازدواج کرد که قیافه نداشت اما خیلی مهربون و دوست داشتنی بود

الان هم خیلی خوشبخت هستن

رادیو راست می گفت

از اونروز تا حالا دیگه به شکل ظاهری اهمیت نمیدم

نمیدونم شاید اصلا دیگه اهمیت نمیدم

+نوشته شده در چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:,ساعت7:5توسط شوکت شاهنده | |

من معتاد هستم

معتاد به مواد مخدر هرگز

معتاد به سیگار نه اصلا

معتاد به کار خلاف ابدا فکرش را هم نکنید

پس چی ؟

من معتاد به مطالعه هستم

متاسفانه هر کتابی گیرم بیاید می خوانم

حالا با اجازه شما کمی حالم خوب نیست

یعنی به من می گویند نرمال نیستی

البته کسی نگفته دیوانه شدم

ولی دلم می خواد تنها باشم

از جامعه خوشم نمیاد

از خانه هم هم

ولی از کتابخانه عاشقشم

کتاب را که می بینم هوایی میشم بال در میارم

می گید چکارکنم ؟

هرچه پول داشتم کتاب خریدم

نمی دونم آخرش چی میشه؟

+نوشته شده در سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:43توسط شوکت شاهنده | |

دلم درد می کنه

لابد میگید پرخوری کردم

نه جان شما

دلم درد می کنه چون غصه خوردم

بخاطر همین می خواهم با شما دوستان مجازی کمی درد دل کنم

می خوام بگم دوستانم مرا بازی دادن

دوستانی که عاشق جیب پرپولم بودن

دوستانی که دستم را به کارهای خلاف باز کردن

و حالا تنهام گذاشتن

با جسمی آلوده

با روحی افسرده

با اراده ای که نمی تواند

با چشمی که دیگر نمی بیند

با گوشی که دیگر نمی شنود

تنهایم گذاشتند و رفتند تا مثل منی را پیدا کنند و بیچاره کنند

دوستان مجازی من به هرکس دوستش دارین مراقب خودتون باشین

امضا شیوا ...

+نوشته شده در دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:22توسط شوکت شاهنده | |