خنده و گریه

چرند و پرند

دوستی داشتم که اسمش فداکار بود

اما برخلاف اسمش اصلا فداکار نبود

یک روز به سراغش رفتم تا از او پولی قرض کنم

مبلغی که می خواستم صدهزار تومان بود

هنوز لب به درخواستم باز نکرده بودم که گفت :

دیشب خواب عجیبی دیدم

پرسیدم چه خوابی؟

گفت : خواب دیدم صدهزار تومان از پولم را دزیدن

حیرون شدم

نمی دونستم چی بگم

عجب دوستی واقعا فداکار بود..................................

+نوشته شده در شنبه 6 فروردين 1390برچسب:,ساعت22:20توسط شوکت شاهنده | |

فکر دنيا خسته کننده است

همه اش بازي

بازي در بازي

پول براي پول

تولد براي مرگ

آيا از بازي دنيا خسته نشديد؟

نوروز براي تحول است

تحولي که با تحويل سال اتفاق مي افتد

اما واقعا تحول برايمان پيش آمده است؟

آيا مي توانيم ار بازي دنيا دست بکشيم؟

عمر را بايد جدي گرفت

لحظه هايش تکرار نمي شوند

... و براي گذران همين لحظه ها بايد پاسخگو باشيم ...

+نوشته شده در چهار شنبه 3 فروردين 1390برچسب:,ساعت22:14توسط شوکت شاهنده | |

لحظه سال تحویل را در نزدیکی حرم حضرت معصومه (ع) گذراندیم

خیلی شلوغ بود

همه آمده بودند تا عبور از زمان را در بهشت تجربه کنند

بهشت را در قم می توان یافت

گفته اند هر کس می خواهد حضرت زهرا (ع) را زیارت کند به قم بیاید و حضرت فاطمه معصومه (ع) را زیارت کند

راستی خوشا به حال همه کسانی که  تحویل سال 90 را در بهشت زمین و با زیارت پاره تن پیامبر (ص) گذراندند...  

 

+نوشته شده در دو شنبه 1 فروردين 1390برچسب:,ساعت11:46توسط شوکت شاهنده | |

جوانی را در مسجد دیدم که دائما دست به دعا بود

از او پرسیدم چه حاجتی داری؟

گفت : پدرزنی می خواهم خرپول باشه تا نیازی به کسب و کار نداشته باشم بخورم و بخوابم

گفتم : خدا نصیبت کنه

آن جوان را ندیدم تا دو سالی گذشت ، یک روز توی یک پارک بهم رسیدیم

اولش نشناختم اما او مرا شناخت و احوالپرسی کرد

از او پرسیدم دعایت مستجاب شد

گفت : آره ولی نیمه کاره

گفتم : نیمه کاره یعنی چی؟

گفت : پدرزنم خر هست ولی پولدار نیست....................

+نوشته شده در یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:,ساعت21:51توسط شوکت شاهنده | |

عشق واژه مظلومی است

هرکس بخواهد سر خود یا بدبختی کلاه بگذارد اسم عشق و عاشقی به زبان می آورد

البته این عشق های قلابی دوام ندارد و خیلی زود رنگ می بازد

باید مشق عشق را در دل نوشت

باید عشق را در عمل ثابت کرد

باید عشق را با عشق تمرین کرد

نباید از عشق نام برد

نباید با عشق ، بازی کرد

نباید عشق را با عقل اشتباه گرفت

 

+نوشته شده در چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:,ساعت23:49توسط شوکت شاهنده | |

رودخانه زندگی زیباست

البته اگر شنا کردن بلد باشی

هرچند بعضی از آدم ها کناری نشسته اند و فقط ماهی می گیرند

عده ای نیز کمی دورتر به عیش و نوش مشغولند

جمعی هم آنقدر دور شده اند که اصلا رودخانه ای نمی بینند

اما رودخانه زندگی در حال جریان است

کسانی که برخلاف جریان رودخانه ، شنا می کنند روزگار سختی دارند

اما آنانکه خود را در مسیر جریان رودخانه زندگی قرار داده اند خیلی راحتند

ما کجا قرار داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

+نوشته شده در جمعه 20 اسفند 1389برچسب:,ساعت10:46توسط شوکت شاهنده | |

سرگیجه علامت بیماری است

سرگیجه من مدتی است شروع شده و ادامه دارد

سرگیجه ام از سردرد و آنهم از یک دردسر آغاز شد

دردسری که می توانست ایجاد نشود چون هنوز سری درد نمی کرد که نیاز به دستمال داشته باشد

البته برخی به خاطر یک دستمال قیصریه ای را به آتش می کشند و دردسرساز می شوند

همین هم شد و بیماری من نیز

بیماری مزمن

بیماری دنباله دار غرور و حسادت

هروقت موفقیت دیگران را می بینم و به غرورم آسیب وارد می شود

آنوقت حسادتم گل می کند و سرگیجه ام عود

به دکتر مراجعه کردم

حدس بزنید که چه نسخه ای برایم پیچید

گفت : چشمت را ببند و باز کن

چشمت را ببند تا خودت را درست ببنی

چشمت را باز کن تا دیگران را نیز درست ببینی

همین کار را کردم

کمی بهتر شدم راستش خیلی این معالجه سخت است

باید سعی کنم

+نوشته شده در چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:,ساعت22:44توسط شوکت شاهنده | |

فکر می کنم همه چیز این دنیا خیالی بیش نیست

شما چی فکر می کنید؟

دلیل من اینه که هر چیزی که بهش دل می بندیم زود تموم میشه و تنها خاطره ای از اون توی ذهنمون می مونه

آینده هم که نیومده و فقط می تونیم خیال پردازی کنیم

پس گذشته شد خاطره و آینده هم خیال و الان هم که تا بخواهیم نگاهش داریم تموم میشه

اما وقتی این اشکال را با یک دانشمند در میان گذاشتم جواب خوبی داد که قانع شدم

او گفت :

دنیا درسته که با سرعت داره می گذره اما اعمال ما داره ضبط میشه و یک روز که اسمش قیامته همه اعمال ضبط شده پخش میشه

اون روز می فهمیم که این دنیا مزرعه آخرته و لحظه لحظه اش غنیمته

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:,ساعت23:34توسط شوکت شاهنده | |

به من دشنام داد

می توانستم پاسخش بدهم اما ندادم

تحمل این دشنام برایم سنگین بود

به فکر انتقام افتادم

می توانستم در یک موقعیت مناسب تلافی کنم

اما نتوانستم

یعنی نخواستم

این نخواستن خیلی برایم لذت بخش بود

آنوقت فهمیدم که در عفو لذتی است که در انتقام نیست

 

+نوشته شده در جمعه 13 اسفند 1389برچسب:,ساعت17:33توسط شوکت شاهنده | |

خسته ام

خسته ام از قول و قرارهای دروغین

خسته ام از بازی دنیا

خسته ام از فریب و فریبکاری

خسته ام از خستگی های در پی دویدن ها

آرامش می خواهم

آسایش با پول دروغ بود

آرامش بدون پول می خواهم

می گویند با سرگرمی با فیلم با مواد با شراب این آرامش بدست می آید

اما دروغ می گویند این هم خود فریبی بزرگ است

آرامش واقعی در بازگشت به خویشتن است

در این بازگشت به سه پرسش ، پاسخ می دهم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

+نوشته شده در پنج شنبه 12 اسفند 1389برچسب:,ساعت7:31توسط شوکت شاهنده | |